سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در گفتارى فرموده است که : ] و بر آنان والیى فرمانروا شد که کار را بر پاداشت و استقامت ورزید تا دین برقرار گردید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :2
کل بازدید :27278
تعداد کل یاداشته ها : 39
103/2/29
7:40 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
پلک صبور[138]
عبد عاصیم که از چشمه ممنوعه عشق می نوشیده ام و سالهاست هجوم نگاه ها دارد خفه ام میکند.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

صدایی به گوشم رسید . گویا از سوی کنعان خبری می آید.

شاید بسر آید دوران هجر و موسم خزان.

دلم غمگین و دل خوش به خبری از سوی صبا.

کنار پنجره انتظار می نشینم. و چشم دل ، به افق جاده می بندم.

شاید خواب می بینم . خوابی گران که با جان_ دل حس میکمنمش.

بوی سحر در کلبه ام پیچید.وقت سحر است و نسیم_ خوش صدای سحری ،از هر طرف  رایحه خوش تو را می آورد.

موسم بهار در راه است . شاید تو با بهار بیایی. و کلبه احزانم را معطر کنی.

شاید به تابش سوی چشمانت کلبه تاریکم را روشن کنی. 

تو که نیستی این کلبه سنگ صبور من است. و این پنجره همنشین شبهای بی تو بودن.

پنجره .

همان پنجره ای که چشمان پرسش گر مرا حیران نگاه داشته است.

چشمهایم همیشه خیس ، اما تشنه اند.

تو که بیایی چشمانم را فرش راهت می کنم.

لبهایم را برای لکنت آماده کرده ام.

کلبه سر پناه بی سرو سامانیم هست.

بیا که فصل تقسیم لبخند رسید .

فصل تقسیم شبنم و غزل رسید .

بیا با شعرم هم قافیه شو و پایان مثنوی شبهای پریشانیم باش.



92/12/4::: 9:19 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ این همان تیر سه شعبه حرمله هست که هزار سال و اندی بعد از عاشورا از کمان تکفیر و وهابیت شلیک شده.مظلومیت شیعه پایان پذیر نیست تا قیام مهدی موعود(عج).


+ از پاهایتان نمیشد فهمید کدامتان فقیرید و کدامتان دارا. اما از دستهایتان میشد فهمید که همه نیازمندید. انشالله که این راهپیمایی تمرینی باشد برای........


+ آقا ؟ وقت آن نرسیده که بیایی؟. :(


+ براستی چه کسی جز زینب(س) . جواب این سوال *.کیف رایت صنع* *الله باخیک واهل بیتک؟*. را اینگونه* ما رایت الا جمیلا*. جواب میدهد؟


+ و تو ای دوست ، هر دو منظره را با چشم خود دیده ای. با آن زیسته ای ، و با این گریسته ای . و چه تلخ است این روایت. برخیز دلاور، جبهه همان جبهه، خط همان خط ،و دشمن همان دشمن است. میدانم که میدانی این مار خوش خط و خال همان گلوله های دشمن است که بر سینه غمدیده ات نشسته . غصه نخور ، زانوی غم بغل نگیر ، تو تلاشت را کرده ای . عرق ریخته و خون داده ای . به عشق همان مولا خاکریز تباهی را فتح کن . ...


+ *وقتی نمی شود رفت ،* *همین یک پا هم اضافیست.*


+ *پروردگارا، یاریم کن .* *یاریم کن تا عطش وجودم را ،* * در کویر_ سوزان دل،* *با یاد تو سیراب کنم.* *خدایا دستم بگیر،* *دستم بگیر نه برای رسیدن .* *دستم بگیر تا پای در راه _ دیگری نگذارم*. *در این دشت تفتیده و سوزان،* *راهی میخواهم .* *راهی که برسد به خودت.*


+ آقا؟ ، خانم ؟ قبله نما بدم خدمتتون :)


+ بغض را از لای خاطرات می آورم . از میان دود و آتش از سالهای نه چندان دور . و تو می آیی . همچو تلاوت آیات خورشید . غریبه نیستی . آشنا هم نیستی . تو می آیی با نامی بزرگ . گمنامی نامی بزرگ است .و هنوز پرندگان عاشق صدایت را روی سجاده دل می شنوند .


+ *نغمه عشق است و آتش می زند .. چنگ در دل ، شخم در عقل می* *زند .. شعله است این عشق جانسوز .. نغمه را ، گه زیر و* ، *گه بم می زند*.